طراحی وب سایت آنچه ازمجنون شنیده ایم. - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آن که به عیب خود نگریست ، ننگریست که عیب دیگرى چیست ، و آن که به روزى خدا خرسندى نمود ، بر آنچه از دستش رفت اندوهگین نبود ، و آن که تیغ ستم آهیخت ، خون خود بدان بریخت ، و آن که در کارها خود را به رنج انداخت ، خویشتن را هلاک ساخت ، و آن که بى‏پروا به موجها در شد غرق گردید ، و آن که به جایهاى بدنام در آمد بدنامى کشید ، و هر که پر گفت راه خطا بسیار پویید ، و آن که بسیار خطا کرد شرم او کم ، و آن که شرمش کم پارسایى‏اش اندک هم ، و آن که پارسایى‏اش اندک ، دلش مرده است ، و آن که دلش مرده است راه به دوزخ برده . و آن که به زشتیهاى مردم نگرد و آن را ناپسند انگارد سپس چنان زشتى را براى خود روا دارد نادانى است و چون و چرایى در نادانى او نیست ، و قناعت مالى است که پایان نیابد ، و آن که یاد مرگ بسیار کند ، از دنیا به اندک خشنود شود ، و آن که دانست گفتارش از کردارش به حساب آید ، جز در آنچه به کار اوست زبان نگشاید . [نهج البلاغه]

آنچه ازمجنون شنیده ایم.

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 86/5/27 5:27 عصر

 

اسم اصلی مجنون، قیس بوده است.

خواستگار لیلی بوده است اما پدر لیلی به او جواب رد داده است.

یک بار که لیلی آش می داده است چون میلی با مجنون داشته است ظرف او را شکسته است.

یک بار مجنون سگی از محله ی لیلی را می بیند و آن را احترام می کند.

مجنون دیوار شهری را که لیلی درآن زندگی می کند می بوییده و می بوسیده است.

از مجنون می پرسند کدام شهر دنیا از همه ی شهرها بهتر است؟ می گوید:شهری که لیلی در آن باشد.

لیلی خیلی زیبا نبوده، یک بار کسی که فکر می کرد لیلی خیلی زیباست که مجنون این قدر شیفته ی او شده، وقتی می بیند لیلی قیافه ای معمولی دارد، و این را به لیلی می گوید لیلی پاسخ می دهد که چون تو مجنون نیستی من را این گونه می بینی.

سالها بعد، لیلی به سراغ مجنون می آید تا دیگر برای همیشه با او بماند، اما مجنون می گوید که برو مرا با تو کاری نیست من با خیال لیلی (و در روایت دیگری با لیلی آفرین) سرخوشم.

شما چه شنیده اید؟

 

 




کلمات کلیدی :